جنگلی‌آسوده از غبار
و
کلبه ی مخروب قدیمی،
سرگذشت غمبار ،
و دردی جانکاه
تنهایی مفرد معشوق
رهایی بخش ز، دام عشق
بهار‌ ، ز چه پروار است؟
مگر نه سوز،زمستان بود انروز
غافل از سردی خموش بهار،
و برفی‌زمستانی آغوش ها،
اه جنگلی دل شکسته
زخمی ،رهگذران خوشپوش
ساده اندیشی درختی،
زغوغای درون
جنگلی آسوده از صوت ها
و کلبه ای خفته ز،غم ها





 

صوت خاموش

جنگلی ,، ,کلبه ,صوت ,دل ,زخمی ,و کلبه ,دل شکسته ,جنگلی دل ,اه جنگلی ,شکسته زخمی
مشخصات
آخرین مطالب این وبلاگ
آخرین جستجو ها